گنجینـه ای از گنج پنهانی تـو ای بافق شـهر شـریفـان و شهیـدانـی تـو ای بافق
ای مردمانـت مردمانی با صداقـت ای بستـه پیمـان بـا ولایت تـا قیـامت
ای شهر عالم خیز و شاعر پرور ای بافق شهـر شهیـدان و گـلان پـرپـر ای بافق
ای زادگـاه مـردمـان پارســایـی ای مـردمــانـت از نـژاد آریـایــی
ای شهر خورشید و مه مهتـاب ای بافق ای خاک کویت از طلای ناب ای بافق
ای بافق ای شهری که ماندی در دل یزد آب و گلت آمیخت در آب و گل یزد
ای مثـل آهن سخـت ای شهـر ولایی ای تـربـت پـاک شهیـدان خـدایـی
ای نخـل هایت یاد نخلسـتان مـولا خاکـت شرافت یافت از اولاد زهـرا
تو زنـده ای تا ساکنانت زنده هستنـد دینـدار هـای کـوی تـو پاینده هستنـد
ای زادگاه وحشی، آن اهـل حقیقت ای شهـر شاعـرها و مـردان شـریعت
وحشی دلی می خواست وان دل را همه سوز او سینه ای می خواست دایم آتش افروز
وحشی دلی پر شعله و پردود می خواسـت او سینه ای خونین و خون آلود می خواست
میگفت “آن دل را که سوزی نیست دل نیست” افسرده ای را دل به غیر از آب و گل نیسـت
با شعـر وحشـی شهـر را آذیـن ببنـدیـد آذین به ماه و زهـره و پرویـن ببنـدیـد
یزد – محمود ملک ثابت
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
سهشنبه 26,نوامبر,2024